عزیز دل....
ایام هجران را میگذرانم...
سخت است ..
زنده ام...
به خودت سوگند رفتی و دل من ثانیه ای آرام نگرفت..
همه شب با فانوس دل می گردم ...
اما اینجا هیچ کس مثل تو نیست...
می خوام بازهم از تو بنویسم .
اما قلم شرم نوشتن شد ..
با قلبی شکسته و محزون
و با چشمانی اشکبار
و با دریایی از اندوه
راهی از خیال باز می کنم
و به دیدار تو می آیم ...
به جایی که ماوا گرفته ای ..
عزیز دل
داغ هجرت آشیانم را ویران کرد
حال تنهایی مرحم زخمهای دل صد چاک من است ...
تو تصویری شیرین از چهره پر مهر و محبتت را برایم به یادگار گذاشتی .
حال چه بسازم با این خاطرات.